155

ساخت وبلاگ

خونه به یک خوک دونی تبدیل شده!  اتاق مهمان مملو از جعبه هایی هست که از بالای کمد دیواری انداختم پایین تا بین اون همهههههههههه جعبه داخل یک کدوم بتونم کارگاه گلدوزیمو پیدا کنم! کلی هم برگه های مهم اداری پخش و پلا شده چون دنبال یکی از مدارکم  میگشتم! سالن رو که دیگه نگو! شتر با بارش گم میشه! چرخ خیاطی یه طرف! اتو یه ور! انبوهی ربان و نخ و قیچی یه طرف! لباسهای کسرای تنبل رو مبل ولو! آشپزخونه هم یه چی تو مایه های اسطبل شده! کلی ظرف کثیف و وسیله در جای جای اون به چشم میخوره!  

شدم مثل اون زنهایی که توی شبکه جم راجبشون برنامه پخش می کرد!همونا که خونشون چند سالی رنگ نظافت به خودش ندیده!!! و یه عده برا کمک بهشون میان نظافت می کنند! البته این اتفاق دو روزه افتاده! به خودم گفتم خوووووب کثیف کاری می کنم  تا شنبه شب! فردا می افتم به جون خونه و میشورم و میسابم و مدارک جرمم رو ازبین می برم!

چقدر شبا کوتاه شده! ساعت 5دیگه بیدار بودم! روزه هم که نمیرم!نون نداشتیم و اینجا بود که قدر کسرا رو دونستم! هیچی نباشه نون خونه موقع بودن کسرابه راهه! مجبور شدم برا صبحونه نون خامه ای با چای بخورم! بعد سبیلامو برداشتم و صورتمو با اپیلیدی پاک کردم و بزک دوزک کردم و تصمیم کبری گرفتم بعد از یک هفته خونه نشینی برم بیرون ببینم آفتاب چه رنگیه و آدما چه شکلی!!!! شهر نگو بیابون برهوت بگو! پرنده پر نمیزد! خیابونا خلوت خلوت! مغازه ها هم که دیگه نگو! رفتم اکسیدان بگیرم ساعت 10مغازه هه بسته بود.رفتم برگه هامو یا به عبارتی به قول بعضیها بلگه هامو !!!کپی بزنم در مغازه تخته بود !!!! رفتم سمت ایستگاه چند خانم چادری و یه جوونک با ریش بلندو موهای افشون !!!!  نشسته بودن تو ایستگاه !

ناگهاااااااااااااااااااااااااااااان گرخیدم ! از چادری ها فاصله گرفتم !میترسم نرینه هایی باشند در لباس زن و منو بترکونند و پودرم کنند ! والا هنوز اول جوونیمه هیچی از خودم ندیدم چرا بیخود شهید شم پول ماهیانه ام رو کسرا و ننه اش از دولت بگیرن برن عشق و حال !!!! بعد هم یه زن بگیره و مادرش بشینه پشتم حرف بزنه که عروس سابقم اینقده بد بود ! بچه ام رو چهار روز چهار روز از خونه مینداخت بیرون !!!                        به ناچار موندم تو آفتاب و پوست انداختم تا اتوبوس اومد . دیگه رفتم از یه آقایی که خیلی هم هیز بود پرسیدم کجا میتونم کپی بزنم بهم آدرس داد و بعد هم رفتم اداره پست !!!!!!!!!!!!! مثل خانمای متشخص سلام روز به خیر گفتم و زنک مثل چی با همکارش صحبت می کرد !!!!!!!!!!!!!!گفتم :ببخشید یه پاکت بهم بدید تا مدارکمو جهت پست بزارم داخلش !!!!!!!!!! انگار با گاو حرف میزدم !!!!!!!!!!!! زنیکه هرهر کرکر با اون عنتر رنگ و روغنی داشت فک می زد !!!!!!!!!!!!!!! هی نگاش کردم نگاش کردم باز هم نگاش کردم انگاااااااااااااااااااااار نه انگار !!!!!!!!!!!!!!!

اون روی خبیثم داشت از وجودم زبانه می کشید برم اون طرف پیشخوان و رئیسش رو بیارم بگم اینا چه کارمندیه داری !یه ساعت منو کاشته اصلااااااااااااا عین خیالش نیست . زنیکه ! خو به کارت برس بعد بتمرگ ورور کن کصافططططططططط دزد زیر کار در رو !!!اه !ایشالا تب کریمه کنگو بگیری و داعش بیاد بترکوندت !اکبیری !!! کارم که تموم شد کسرا زنگ زد که عیال کجایی؟ گفتم :کجا قراره باشم ؟دنبال بدبختیم ! رفتم پست حالام دارم میرم یه سیر زردچوبه و فلفل قرمزبخرم چون تو همشون رو به ...دادی ! بدبخت پشیمون شد از تماسش ! توصیه کرد زیاد تو کوچه خیابون نمونم و برم خونه ! گفتم :داعش همه رو ول می کنه میاد منو میخوره !!!!!!!!!!!!!! دیگه اومدم نونوایی یارو گفت ساعت 11 پخت می کنیم !گفتم از نون صبح هیچییییییییییییییی نداری بهم بدی نرم دومرتبه بیام ؟ گفت نع ! دیگه اومدم خونه و گلویی تازه کردم حالام باید دومرتبه بزک دوزک کنم برم برا نون !!! چقدر کار کنم آخه !!!!!!!!!!!!

میگما ! من این گلها رو ،روی روکش بخاریم دوختم (صحنه قبل از دوخت روکشه ) اممممممممممممممما گلبرگ های سبزش خیلی رو مخمه ! زیاد از حد غیر طبیعیه ؟بنظرتون بترکونمشون و کلا برگ سبزا رو نابود کنم ؟

پ ن : بعضی هام هستند ترکیدن بند شورتشون رو به دولت و روحانی و انتخابات مربوط میدونن !خواستم از همینجا بهشون بگم نیاز به حضور داعش نیست شما خودِ خودِ داعش هستید !یک عده افراطی گرایه دینی ِ طرفدار جنگ و خون ریزی و آشوب و اعدام ! وسلااام

دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 64 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 7:54