برگ سی و هفتم

ساخت وبلاگ

یه ساعت دیگه سه تا امتحان دارم به هیجامم نیس !

از اونجا که از تنهایی ، اونم شب می ترسم دیشب یکی دوبار بیدار شدم و یه بار ساعت دو نیم بود که بلن شدم از پنجره بیرون رو دید زدم

دیدم اوه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه چه برفی میباره !  یه کم به آسمون فحش دادم که ایکبیری چطور وقتی من میرم سرکار اینجور نمیباری 

اممممممممما الان که دو روز تعطیلی دارم فیشششششششش فیششششششششش داری پشمک از آسمون میریزی پایین !!!http://oshelam.persiangig.com/image/new_folder/fingersmiley.gifhttp://oshelam.persiangig.com/image/new_folder/fingersmiley.gif

دوباره اومدم تو رختخوابم گلوله شدم و یه حس خباثت درونی به وجودم لولید که ساعت 3 نیمه شب زنگ بزنم خونه ننه شوهر هم اونو هم بچه

لوس بچه ننه اش رو زا به راه کنم !

چطو من از تنهایی بگرخم اونا در آرامش در جوار هم بخسبند ؟ smilie_girl_318.gif     اما فرهنگ بالای درونم مانع این کار شد و مثل

یه دختر خوب از ترس ،  پتو رو کشیدم رو سرم و چند مین بعد که داشتم از بی هوایی می مردم و خیس عرق بودم پتو رو کنار زدم و زل زدم به

در حموم و سیاهی نامتعارفی که برام وهمناک بود! دوباره خودمو زیر پتو استتار کردم و از اونجا که رختخوابمو کنار بخاری انداخته بودم

آب پز شدم تا صبح شد .

صبح جهت سوزانیدن دل دوستم که عاشق برفه در تراس رو بار کردم و با اون لباس نازکم و موهای هاپولیم رفتم تو تراس چیریک چیریک عکس انداختم

اما از اونجا که منظره و به قول گروه چس کلاسیون ها ویو مناسبی نبود، به عکس انداختن از چند دار و درخت اکتفا نمودم و عکس رو برا دوستم و آبجیم

ارسال کردم !

http://uupload.ir/files/j3p_dsc_0021.jpg

بعد بلن شدم ساعت 7 صبح در جهت ایفای نقش خروس بی محل و بیدار کردن همساده انبوه سبزی دیشب رو آوردم وسط سالن و دستگاه غذا ساز رو روبراه کردم

و غررررررررررررررررررغرررررررررررر کنان سبزی چرخ نمودم !http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik2/noisysmile.gif    

بعد پریدم زودپز رو روبراه کردمو گوشت و لوبیاها رو ریختم داخلش تا با پیاز داغ و ادویه جات بجوشن و پزیده شن !smilie_girl_278.gif

کسرا که نیست چرا باید به قولم وفا کنم ؟ (بهش قول داده بودم دیگه از زودپز استفاده نکنم )

مگه او در طول زندگی مشترکمون قولهایی که به من داده رو عمل کرده ! پس این به اون در !smilie_girl_086.gif

دیروز ظهر با مقدار شیری که تو یخچال بود ماست درستیدم اینم عسکش


http://uupload.ir/files/fyr1_dsc_0024.jpg

کم کم باید اسممو بزارن تارا ماست بند biggrin_girl.gif

در راستای دل نگرانی کسرا از اینکه ممکنه لولو منو بخوره !سر صبح ساعت 7:10 دقیقه زنگید که تو این برف و سرما میری واسه امتحان ؟http://oshelam.persiangig.com/image/new_folder/2029.gif

گفتم :نــُچ ! مگه دیوونه ام ! آزمونش مجازیه و نخوندم و به روش خودم تغلب می کنم به همین سادگی به همین خوشمزگی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعد بلن شدم صبحانه کاملا سالم خویشتن رو بر بدن زدم


http://uupload.ir/files/bev2_dsc_0023.jpg

و بعد مواد تغلب رو راست و ریست کردم تا موقع آزمون نخوام یکی تو سر خودم یکی جزوه ها

بزنم ! حالا نمره هم نیوردم به تخم و تخمک بچه های نداشته ام smilie_girl_214.gif



دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 103 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت: 12:21