۱۶۷

ساخت وبلاگ

دوشب پیش حین دیدن فیلم خودمو تو پتوی نرمولکم گلوله کردم و گفتم : کسرا باید بخاری رو رو به راه کنیم ....خیلی سرد شده ...همون شب حدود ساعت ۴ بلند شدم برم دستشویی دیدم به به شوهرجان مثل همیشه گوش به فرمانم بوده مبلها رو جابجا کرده و به شکل U چیده و بخاری رو، رو به راه کرده و داره با درجه کوتاه و شعله آبی میسوزه .خدا رو هزار بار شکر کردم که کسرا مثل بعضی مردها بی مسئولیت نیست !

.مسئولیت پذیر بودن مرد در قبال زندگی مشترک و شغلش خیلی مهمه ...

 صبح دیدم هوا خیلی خیلی سرد شده دو پتو آوردم کشیدم رو خودم اممممممممما همچنان خونه سرد بود .به ناچار بخاری روشن کردم .تلگرامم رو چک کردم دیدم کسرا ۹۷ پیام برام فرستاده پیام ها رو خوندم و حس کردم دلم براش خیلی خیلی تنگ شده .بیچاره تو این مدت فقط سه ساعت خواب داشته و همش مجبوره دور کار و اتمام پروژه اش باشه .کمی خودمو به نت مشغول کردم گفتم بزارم ساعت ۱۰ بهش زنگ بزنم . واسه خودم کیک دارچینی خونگی با نسکافه آوردم خوردم و باز تو وبلاگا چرخیدم .....هیچ خبری نبود انگار همه در رکودو خمودی فرو رفتن ! 

خودم هم ، از سر تنهایی اومدم اینجا .با اینکه یه عالمه کار دارم اما اونقدر احساس سرما می کنم که دوست ندارم بلند شم برم سراغ جمع و جور کردن خونه !

 ای کاش شاغل نبودم و یک زن خونه دار بودم .واقعا آرزومه :|  اون وقت یه عالمهههههههههههههههههه کار هنری انجام میدادم .کارهایی که از انجام دادنشون احساس شادابی و سر زندگی می کردم .یعنی میشه یه روز به اون نقطه برسم؟
دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 7:08