برگ سی و چهارم

ساخت وبلاگ

http://uupload.ir/files/17zj_dsc_1875.jpg


ایشون که می بینید شام دیشب ماست ! نکته مهم این عکس ، ماست درون اون می باشد که محصول اینجانب می باشد !!!!!:))))))

واقعیتش رو بخواید خجالت می کشیدم عکس غذامو در این ظرفها بزارم ! امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا چاره ای نبود .چون عکاس مورد نظر کسرا بود

و بهش گفته بودم عکس رو برای چس کلاس گذاشتن نزد زن داداشها میخوام !smilie_girl_194.gif

خیر سرم نمیخوام متوجه حضور مبارک وب من شه !aergern3.gif

از طرفی من سه دست ظرف دارم . یک سرویس 105 پارچه سفید طلایی خاص مهمون ! دو سرویس مسخره دم دستی ! یکیش از این انگشتیهاست !smilie_girl_194.gif

یکی هم شکلش مثلثیه و انگار یه گره سرش داره که اونم جز یکی دو بار تو دست نیوردم !! و چون ظرفامو کسرا میشوره میگم میزنه میشکنه !پس بهتره

همین انگشتیها رو بکار ببرم که اگه شکست دلم نسوزه ! البته مامان جانم یه سرویس گل سرخی هم برام خریده که گفت واسم تابستون میاره !

حالا من از این گل سرخی ها اینقددددددددددددر بدم میومد که حد نداره !منتهی از وقتی اینستای مهره رو دنبال می کنم و می بینم با چه عشقی تو اون

ظرفا غذا میخوره و لذت میبره کمی دلگرم شدم هدیه مامان جانمو رد نکنم و بگم باشه برام بیارش !

همکارم میگفت یه دست سرویس سفال دم دستی برای جهیزیه اش خریده 50 هزار تومن !!!!آدرس گرفتم برم ببینم اگه قشنگه سرویس چای خوریش

رو بخرم برای سفره هفت سینم !میخوام توی فنجون و نعلبکی هفت سین درست کنم

امروز به مناسبت ده.....ه فج..ر(علت جدا نوشتن کلمات اینه نمیخوام با نوشتن این دو‌کلمه وب من بالا بیاد ) آش رشته برامون آوردن !!!!!در واقع یه ظرف موقع برگشت به خونه بهم دادن و من و همکار آش به دست پیتکو پیتکو به سمت اتوبوس چهار نعل می دویدیم !http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/chaseupssmiley.gif   

همکارم سن بالاست و پنجاه و چند سالشه .منم که قلنبه می باشم دو متر دویدم از نفس افتادم !!!!!راننده اتوبوس تلاش مضبوحانه  ما رو که دید دلش به حالمون سوزید و پا زد رو ترمز !!!!من جون تازه ای گرفتم و پیتکو پیتکو از همکار جلو زدم و آش درون ظرف دومتر بالا میپرید و مجددا آب و نخود لوبیا ها چرخ زنان در هوا وارد ظرف میشدن !!!!هن هن کنان پریدم سوار و با صدای بلند از راننده تشکرکردم !حتی اونقدر جو‌گیر شده بودم که دلم میخواست برم صورت تپلش رو بماچم !!!استغفرالله !!!! دیگه همکار هم اومد و اتوبوس ما رو تا جایی که میخواستیم رسوند !!!!!تو ترافیک یه ون جلومون بود که همکار با تاسف گفت :این ون ماست !!!!!یه روز هم که زود میرسیم اینا زود میان و ما رو جا میزارن !!!!من به حرفش زیاد گوش نمیدادم چون داشتم شالگردنمو روی ظرف آش جا سازی می کردم تا بتونم راحت تر تا ایستگاه بعدی بدوم !!!!!smilie_girl_101.gif

عاقوووووووووو همینکه پیاده شدم . و اومدم از این طرف خیابون برم اون سمت !

خط اتوبوسی که منو تا جلو خونه میاره رو دیدم و چون فاصله ام تا ایستگاه زیاد بود فقط تونستم به همکارم بگم فلانی من رفتم خدافظظظظظظظظظظظ

و بعد در برابر چشمان گروهی از مردم و راننده هیزای تاکسی پیتکوووووووو پیتکوووووووووو به سمت ایستگاه تاختم !!!!! چشمم به آدمایی بود که سوار اتوبوس شدن و در اتوبوسی که بسته شد !!!! پاهام شل شد !!!! همکارم از اون دور دورها نعره میزد ! ندووووووو بهش نمیرسی !

بخاطر لجبازی با اونم که شده باز دویدم و گویی کائنات امروز دست به دست هم داده بودن تا من زود به خونه برسم یهو در کمال حیرت دیدم راننده هه نگه داشت تا من برسم و سوار شم !!!! http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik2/sadhugsmiley.gif رفتم اون عقب و از پشت شیشه مثل بچه تخس ها برا همکارم با افتخار دست تکون دادم و بای بای کردم ! اونم با غیض داشت نگام می کرد !!!!
smilie_girl_327.gif

دیگه اومدم خونه و چون دیدم بخاطر دویدن ها خیس عرقم .پریدم حمام و خودم رو خوووووووووووووووب شستن کردم !http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik2/showersmile.gif(به لهجه افغانها بخونید )


بعد آش رو در یخچال جا سازی کردم و چون یخچال در مرز انفجار بود قابلمه ماکارانی دیشب رو گزاشتم رو گاز . برا خودم نهار کشیدم و با ماست محصول خودم زدم بر بدن

بعد هم به واسطه خستگی و ورزش اجباری و خوردن مسکنی به نام ماست خسبیدم ! الان هم که در خدمت شمام هر چند خونه رو گند برداشته و باید بلن شم همه جا رو جارو بکشم !smilie_girl_337.gif من نمیدونم چرا با اینکه خودم و کسرا اهل کثیف کاری نیستیم اممممممممممما این خونه هر دو روز کثیفه

ایشششششششششششششش گندش بزنه !

خوب من برم دیگه


دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت: 0:52