۷۴

ساخت وبلاگ

باید آماده میشدم میرفتم سرکار.مشغول زدن ماسک روی صورتم بودم و هنوز ماساژ رو شروع نکرده بودم که یهو دیدم زمین زیر پام میلرزه و لوسترها جیرینگ جیرینگ صدا میدن وبه سمت عقب و‌جلو تاب میخورن !شدت زمین لرزه اونقدر شدید بود که لیوان روی اپن لغزید کف آشپزخونه و من مات و بیتفاوت موندم برم پایین یا نه ؟وضع ظاهرم مناسب نبود .تصمیم گرفتم بمونم و اگه ریزش ساختمون  شروع شد بشینم رو مبل تا ویژژژژژژژژژژژژژ برم پایین !!!!!!! شماره کسرا رو گرفتم مشغول بود .تلفن ها بهم ریخته بود.بهم اس داد زلزله شده؟ !نوشتم آره و بعد صورتم رو شستم آرایش کردم و تند تند لباس پوشیدم رفتم محل کارم .یک ساعت بعد معاون اومد گفت تعطیله و منم شاد و خندان اومدم خونه !!!!توی اتوبان، ترافیک سنگین ماشین ها نشان از خروج اونها به خارج از شهر رو میداد . همکارم گفت شب رو با خانوادش میرن به باغ خواهرش و حسابی ترسیده بود .به کسرا زنگ زدم و پیشنهاد دادم ما هم بریم باغ مادر .اما زد تو ذوقم و گفت اونجا حصار نداره .یه اتاقک متروکه بدون دیوار هست میون انبوهی باغ و درخت .نه آبی و نه دستشویی !!!و اینگونه شد که میوه و سیب زمینی خریدم اومدم خونه مثل یه دختر خوب برا خودم چای دم کردم .برنج رو‌که خیس داده بودم کته کردم و زیر قیمه بادمجون رو که صبح پخته بودم روشن کردم بجوشه و قل بزنه تا شب !!!! همکارم میگفت شنیده تا یک ماه اوضاع همینه و پس لرزه داریم و من دلم قیلی ویلی میرفت که یعنی میشه این یک ماه تق و لق باشه نرم سر کار !!!!!!!!!!!!! یعنی تا این حد تعطیلات نوروز تنبلم کرده و از اون گذشته از کار کردن خسته ام !!!فعلا با ترسی که به جونم افتاده هر چی وسیله تزیینی شکستنی بوده جمع کردم و اطرافشون رو پتو پیچ کردم تا اگه باز زلزله اومد زمین نخورن و آسیب نبینند !!!!! یه چادر هم گذاشتم دم دستم تا مثل تیر رها شده در کمان بپرم برم تو کوچه !!!

دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 17 فروردين 1396 ساعت: 4:49