۱۱۷

ساخت وبلاگ

فکر کردم صبح شده .بیدار شدم رفتم همونجا که به آدم حس اعتماد به نفس میده خخخخخخ!!!سه لیوان آب و چند قاچ هندونه خوردم همش پام تو اتاق فکره ! به این نتیجه رسیدم ، احتمالا من کلیه ندارم !!!!مری من ،مستقیم وصل شده به مثانه ام برا همین تا آب میخورم باید برم دست به آب .  اون هم بیشتر از ده بار !!!!!! کسرا مثل سرمایه داران بزرگ دفتر و دستک و ماشین حساب گذاشته جلوش و هی چرتکه میندازه !!!!!چشاموکه به نور حساس بود اندازه مقعد مورچه کردم رفتم بالا سرش مثلا مچ بگیرم !!!!!!حواسش به من نبود !!!!! رو صفحه ماشین حساب یه عدد بزرگگگگگگ حک شده بود !!!!فکر کنم پول و پله ای چیزی پیدا کرده داره حساب کتاب می کنه !!!!!خخخخخخ


تا منو دید پرید از جاش گفت چرا مث جن ظاهر میشی ! موهای هاپولیم رو تو هوا تکون دادم و دستامو مثل چنگال گرگ گرفتم تو هوا و ادای زامبیا رودرآوردم و گفتم : یو ها ها ها ها !!!!!االان میخورمت ! نگاه عاقل اندر سفیحی بهم انداخت یعنی خدا شفات بده !!!!!

 بسته چیپس رو از کنارش کش رفتم و مودم رو روشن کردم گفتم :من فکر کردم صبح شده !!!!! کمی نت گردی می کنم تا باز چشام گرم شه !!!!

 

دیشب که همین چند ساعت قبل بشه زنگ زدم مامانم گفت رفتم روضه حضرت ابوالفضل دعا کردم خدا بهت یه دختر بده :|||||||||||| خشبناک شدم گفتم : وا ،خوبه من صدساله اقدام نکردم برا بچه !!!!!همش شش ماه شده اون وقت همه نگران بچه دار نشدن منند !!!! بهش برخورد !!!! والا !!! شده حکایت زن داداشم که دیشب ساعت ۱۰شب زنگ زده بهم بعد از سلام اولین جمله اش اینه رفتی دکتر برا بچه دار شدن ؟! خو یکی نیس بهش بگه به تو چه!!!!!! چاق بی خاصیت!!!!!! مگه من از تو سوال می کردم که چرا بچه دار نمیشی ؟! 

چرا ۱۲۰ کیلویی ؟چرا خواهرت ۱۳ساله بچه دار نمیشد و ......... 

مردم به همه چیز آدم کار دارن اه !!!!!

مامانم بهم خبر داد همسر یکی از همکاران سابقم سکته کرده و فوت شده .بنده خدا آدم خوبی بود ! موندم بعد از چند سال که همکارمو ندیدم زنگ بزنم بهش تسلیت بگم یا نه ؟! دوره همکاریمون این همکارم آی به من حسادت می کرد و زیر آبمو میزد :|||| 

خوابم میاد برم چند تا وب بخونم و غش کنم از خواب !!!نصف شبی هوس شیرینی کردم قندم افتاد بسکه فک زدم براتون !!!!!!!!!!!!!!!!!!


بعدا نوشت!: بازم زلزله شد .با تمام قوا از تخت پریدم به سمت در 


کسرا خان از داخل سالن دوید سمت اتاق خواب با هم تصادف تن به تن کردیم !!!!!خشبناک شدم بهش گفتم اگه نمیخواستم بمیرم با این ضربه که تو بهم زدی میمیرم !!!!اونقدر سفت منو گرفته بود که استخونام میخواست پودر شه!!!! ایششششششش



دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 64 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:51