124

ساخت وبلاگ

به این منظره که نگاه می کنم اشکککککک شوق تو چشمام جمع میشه !!! http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/begging.gif http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/begging.gif یعنی تا این حد به استیصال رسیدم

از ساعت 12 که رسیدم خونه تا همین الان که 5دقیقه مونده به ساعت 8 شب ، درست 8 ساعت برابره مثل کذت تو آشپزخونه ام .


دیروز قبل از خروج از خونه داشتم تو ذهنم برنامه خرید خونه رو می نوشتم . عادت ندارم نت بردارم . اینم کرمیه که من دارم .

لوبیا سبز ،بادمجون ،سیب زمینی و پیاز ! سبزی خورشتی !سبزی خوردن ! سبزی کوکو! گوجه فرنگی و.....در رو باز کردم پامو از در گذاشتم بیرون و کفاشمو پام کردم و همزمان در رو به هم کوبیدم . در یک صدم ثانیه جرقه ای تو ذهنم زده شد که ای دااااااااااااااااااااااد بیداد کلید رو برنداشتم که ! به کسرا زنگ زدم که کاکو من کلید رو تو در جا گذاشتم حالو چکار کنم ؟ کسرا هم گفت :اشکال نداره زودتر از من میاد خونه و اوضاع رو ،روبه راه می کنه . همش به این فکر می کردم گندش بزنن . اون از شارژم که دزدیدن و مال باخته شدم !!! http://oshelam.persiangig.com/image/new_folder/0u8esyhbxe6v08gfn7e.gifاینم از الان ،که باید بریم کلید ساز بیاریم و کمتر از چهل چوق پیاده نمیشیم !بعد هی تو ذهنم به خودم غر زدم که حواست کجا بود احمق پخمه !!!حیف نون که بدن تو بخوری دیگه با هر بدبختی بود رفتم سر کار و اومدم خونه ! اونقدر اعصابم بابت خنگی خودم خورد بود که هیچ کدوم از خریدها رو انجام ندادم و یک راست اومدم خونه . دلم نمیخواست زنگ طبقات دیگه رو بزنم در رو برام وا کنند . پشت در بسته نشستم . به کسرا زنگ زدم گفتم من رسیدم . گفت برو تو پارک جلو خونه بشین تا من بیام . زشته اونجا بشینی !!! گفتم ترجیح میدم بشینم پشت در تا برم تو پارک با این لات و لوطای محل که انگار زن ندیدن دیگه همونجا نشستم یه کم نت گردی کردم و یه خط از پست قبل رو نوشتم تا بعد تو خونه ادامش بدم اما فرصت پیش نیومد و همونو آپ کردم . خدا رو شکر دیشب مهمون کسرا بودم و آشپزی نداشتم . آش و کباب سفارش داد از قبل هم برنج با ته دیگ زعفرونی درست کرده بودم که همونا رو زدیم بر بدن و عاشقانه رو دیدیم و بستنی و میوه خوردیم بعد من رفتم خوابیدم . کسرا ادامه فیلم آمریکایی رو که گذاشته بود رو ،نشست ببینه

صبح ساعت 6:30 بیدار شدم مدارکم رو آماده کردم یه سر برم اداره ببینم ارتقا رتبه شاملم میشه یا نه . کسرا بیدار شد صبحانه خوردیم و من قبل از او از خونه زدم بیرون !!! رفتم اداره خانمه انگار بت زهر مار بود !!!!!!!!!!!!  پاسخگویی و رسیدگی در اونجا با گرفتن نوبت انجام میشه نوبتم 449 بود . یک نفر جلوی من بود . نوبتم که شد تا اومدم سوال کنم دو خانم چادری چپ و راستم قرار گرفتن و خواستن زرنگ بازی در بیارن ! اعتراض کردم یکیشون گفت ما فقط یک سوال داریم !!!!!!!!!!! گفتم بنده هم نوبت گرفتم و فقط یک سوال دارم . بعد رو به خانم بت زهر مار که اخماش تو هم بود و با بی حوصلگی پاسخ ارباب رجوع رو میداد کردم و گفتم :میخوام مدارک منو چک کنید ببینید مشمول ارتقا رتبه میشم ؟ گفت :آره ! مدارکت رو بده ! گفتم کامل نیست شنبه همه رو یکجا  میارم ! اخماش رو بیشتر تو هم کشید گفت :چرا اینقدر دیر آوردی ؟گفتم دیر نیست که ! بخشنامه زده بود تا آخر اردیبهشت فرصت داریم ! از حاضر جوابیم خوشش نیومد گفت :شنبه نیستم !میرم حوزه انتخابات و خسته ام ! گفتم یکشنبه میام لبش رو کج و کوله کرد و هیچی نگفت ! احمق انگار میخواست از جیب پدرش به من حقوق بیشتر بده که دلش نمیخواست کارم راه بیفته !در کل اخلاق گهش همینه ! سال قبل هم مدارکم رو گم کرده بود منکر شدعاقبت تودفتر دستکش پیداش کردیم !!!!! گفتم من صبح دوشنبه میام !دوشنبه که هستین ! باز با اخم نگام کرد !!!!!!! منم تو دلم گفتم :دارم برات ! حقوق مفت چهارمیلیونی میگیری بشینی کار ما رو راه بندازی اون وقت برامون پشت چشم نازک می کنی ؟محل نمیدم همون شنبه زنگ میزنم اگه هست میرم اگه نبود یکشنبه حتما مثل اجل معلق میرم بالا سرش !!!!! بین راه پیاده شدم خریدامو انجام دادم و تا خونه هن هن کنان اومدم !!خدا شاهده تا رسیدم بند و بساط اینا رو پهن کردم و شستم ! بعد حین پاک کردن چشمم افتاد به این حشره که به نظرم همون کفش دوزک بود ! اما نمیدونم چرا کفشدوزک های اینجا هم مثل همه آدماش یه جور دیگه است !!! والا بخدا  خنده! بعد هم نشستم اینا رو شستم و خورد کردم ! بعد دمپختک برا شام امشب درست کردم ! بعدتر نوبت به پوست کندن و سرخ کردن اینا رسید ! بعد هم که سبزی ها رو چرخ کردم و بسته بندی کردم چپوندم تو فریزر !!!!!!!!! الان واقعا دیگه کمر برام نمونده !!!!!

دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 73 تاريخ : جمعه 29 ارديبهشت 1396 ساعت: 19:12