برای چندمین بار امروز به این نتیجه رسیدم من آدم خونه نشستن نیستم .اون هم تو این غربت ! نه دوستی دارم که باهاش رفت وآمد کنم .نه خانواده همسری .نه همسایه مهربونی .یک هفته دیگه که تعطیلات شروع شه در خلوت خونه می پوسم .میتونم برم دیدن خانواده ام اما معقول نیست . بخوام برم و بیام نزدیک یه تومن پیاده ام
.هنوز تصمیم قطعی نگرفتیم که برای یک سال یا هشت ماه باقی مونده در این خونه می مونیم یا میریم جایی بزرگ تر با امکانات بهتر . از صبح تا الان فقط وبلاگ گردی کردم .وبلاگ روژین با نام مهربانی شما چه رنگی ست ؟ را میخونم و فین فین اشک میریزم و میگم چرا آدم خوبا زودتر از دنیا میرن ؟! .
حین وبلاگ خونی با دیدن عکسای جوجه کباب ،به کسرا زنگ زدم مرغ بزارم داخل مواد واسه فردا شب جوجه درست کنیم ؟ گفت : نه ،بهتره مرغ رو چرخ کنی با زعفرون و پیاز رنده شده وکمی نمک ، بزاری برا فردا شب کوبیده درست کنیم .گرچه دوست ندارم کوبیده مرغ رو اما مخالفت نکردم و بلند شدم مواد رو مهیا کردم برا فردا شب .
امشب هم از آشپزی معافم و مهمون کسرا هستم .قرارشد رویال برگر و زغال برگر بگیره بیاره برا شام .
دلم بدجور گرفته .هم از تنهایی و بی کسی و درد غربت .هم بابت خوندن وبلاگ روژین
دفتر کاهی...برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 94