131

ساخت وبلاگ

مودمم سوخته مجبورم با گوشیم تایپ کنم

دیروز میتونست یه روز خیلی خیلی خوب باشه برام اما توسط اون معاون حرومزاده که از ک....سوزیش نمیدونست چکار کنه برام یه روز فاجعه انگیز شد. روزی که تجربه تلخش هرگز از ذهنم نمیره. یک روز بعد از شمارش آرا بود که رفتم محل کارم دیدم قسمتی از کارهام که داخل برد بوده کنده شده! برام عجیب بود کی ممکنه این کار رو کرده باشه. با اینکه برام آزار دهنده بود پیگیرش نشدم. گذشت  تا دیروز.  بخاطر اومدن ارزیاب زودتر رفتم محل کارم. باید از کمدم یک سری مدارک بر میداشتم و سریع  تنظیم می کردم. استرس نداشتم و از خودم و کارم مطمئن بودم. اسنادم کامل بودو  نهایت اطمینان رو از خودم داشتم. چشمتون روز بد نبینه. خم شدم کلید رو انداختم به کمد تا صحنه رو دیدم انگار برق سه فاز منو گرفت. به طوریکه پریدم عقب و این کارم از چشم چند نفری که در اتاق حضور داشتن دور نموند .با ماژیک بزرگ فحش نوشته بودن! اون هم از نوع فحش های زیر نافی.

  تا اومدم خودمو جمع و جور کنم که بدونم قضیه چیه صدای نچ نچ چند نفری که در اتاق بودن باعث شد نگاشون کنم و رد نگاشون رو دنبال کنم دیدم همون فحش بزرگ تو تابلو زده شده!!!! کار کی میتونست باشه؟ من که با کسی دشمنی نداشتم؟ موضوع رو با یکی از معاونین و همکارا در میون گذاشتم و به مدیر گفتم موضوع رو به حراست گزارش میدم. در این بین همکاری دارم که هی زر زد و هی از یه نفر که شکم بهش میرفت دفاع کرد منم بهش توپیدم گفتم دهنت رو ببند و بیخود از کسی که سابقه داشته دفاع نکن. جلو همه همکارا صداش رو گذاشت رو سرش و مثل زنای چاله میدون داد زد و کوبید رو میز که تو چرا صدات رو برا من بلند می کنی؟ بی ادب! منم شستمش و اونچه لایقش بود نثارش کردم! بلندی صدای زنک سلیطه تا اون حد بود که مدیر و معاون هجوم آوردن تو دفتر و لب به گله گشودن و گفتند بازرس اومده ابرو ریزی نکنید! گفتم من اگه حال این آشغال و کسی که بی جهت فحش داده بهم رو نگرفتم اسمم رو عوض می کنم! خلاصه کنم کل مجموعه از فحش خوردن من و نوع فحش و.. باخبر بودن! خون خونمو میخورد!بازرس ارزیابیش رو کرد از 100بهم98داد و بعد راجب جنجالی که به راه افتاده بود سوال کردمنم همه رو گذاشتم کف دستش!  حالا چی؟ ایشون با طرفی که من ازش شاکی بودم آشنا بود و منو منصرف کرد که بیخیال شکایت نکن فلانی قدرتر از این حرفاست. فلان کاندیدای ریاست جمهوری از بستگانشه و ال و بل! تو دلم گفتم گور پدر اون و فلان کاندیدا از شکایتم صرف نظر نمی کنم! موضوع رو به کسرا گزارش دادم. آی عصبانی شد. آی عصبانی شد!اونقدر بهش فشار اومده بود که تو محیط کارش دعواش شده بود و حتی با مادرش هم سر موضوعی دعوا کرده بود اومد خونه! داغون بود! میگفت یعنی چی؟ کی به خودش همچین اجازه ای داده؟ حالا چی مدیر احمق بیشعور ترسو حاضر نمیشد فیلمای دوربین رو به عقب برگردونه تا ما بفهمیم کار کی بوده! هی میگفت موضوع رو کش ندید .حراستیش نکنید! من خودم پیگیری می کنم. خلاصه دیروز گذشت تا امروز که باز رفتم دیدم اسنادم پاره شده و قسمتی از کارم خراب شده. زنگ زدم به مدیر گفتم من دیگه ساکت نمی مونم به حراست گزارش میدم. اون وقت هی همکارا اومدن و رفتن. اومدن و رفتن و هی سعی داشتن منو منصرف کنند شکایت نکنم. اما من مرغم یه پا داشت. تو این گرما هلاک شدم تا رفتم اداره نزدیک اداره بودم که کسرا زنگ زد و گفت با دوستم مشورت کردم گفته هیچییییییییی دستش نمیگیره به این دلیل و اون دلیل. خوب شما خودتون رو بزارید به جای من! انتقالی من منوط به رضایت بعضی از همین آدمهاست. شکایت کنم می‌تونند راحت اذیتم کنند بگند موافقت نمی کنیم. شکایت نکنم اون آشغالی که مسبب این مساله بوده راست راست میچرخه به ریش من میخنده! به اصرار بیخود و تخمی کسرا اهمیت دادم و مثل بز!!!!! رفتم پرونده ام رو برا ارتقا رتبه دادم و اومدم خونه.

واقعا یک روز سگی بود یک روز سگی به تمام معنا.  نفرتم از اصول گراها ، بیشتر از قبل شد. برا اون معاون ریشوی اشغال طرفدار اون یارو افراطی هم دارم به موقعش! مردک ابله عنترتا دید روحانی رای آورده به خودش رید!!امروز متوجه شدم اون روز که تهدیدش کردم میرم ازش شکایت می کنم ترسیده همه نوشته های توی گروه تلگرام رو پاک کرده.حزب باد همینا هستند!هر سمت باد بوزه میرن. نون به نرخ روز خورهای عوضی    .

پ.ن:زهرا من الان به وبت سر زدم. واقعا موندم چرا یک عده این مسائل براشون تا این حد مهمه که اجازه میدن به طرف مقابلشون توهین کنند. من تا قبل انتخابات اینجا مخالفتم رو راجب اون یارو افراطی می نوشتم وقتی هم شنیدم تو یا بعضی دوستام نظر و رایتون چیه احترام گذاشتم بهش اما تو محیط کارم هرگز مستقیم طرف هیچ کاندیدی رو نگرفتم فقطططططططط اجازه توهین به کاندیدای مورد نظرم رو ندادم. اون وقت قضیه برام شد این. اینکه از یک ریشوی مذهبی افراطی فحش بخورم چون اجازه توهین بهش ندادم. چون نزاشتم تبلیغ خودش رو با توهین کردن پیش ببره. 

دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 4 خرداد 1396 ساعت: 7:01