194

ساخت وبلاگ

نن جون عزیزم همراه با هیات همراه تا غروب میرسن . اون وقت تو خونه من سگ میزنه گربه میرقصه !!!!!!

این دو روز اونقدددددددددددددددددددر بشور و بساب کردم که دستم از مچ به پایین فلجه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! سرویس بهداشتی رو روزی دو بار میشورم چون نن جون عزیز من وسواسی تشریف داره و نباید لک و پیس رو در و دیوار ببینه . حمام رو هم همچنین !!!! من میشورم کسرا میره پشم و پیلش رو میریزه کف حموم فلنگ رو میبنده میره من تو خونه خلوت جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ و داد می کنم و با کسرای خیالی دعوا می کنم !!!! صدبار میگم وقتی خودت رو خشک می کنی مثل گوریل موهات رو نریز کف حموم !!! میگه من حموم رو میشورم .حالا یکی دو تا نخ موی سرم !!!!!!!!!! میریزه اونجا آسمون به زمین میاد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بخدا پوست دستم مثل پوست وزغ خشک و ترک ترک و چاک چاک شده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد یه مرض به جونم افتاده بود تموم ملحفه رختخواب ها و بالش ها رو که شسته بودم دو مرتبه شستم چون یادم رفته بود مایع هاله بریزم و الان بو گل میدن ملحفه ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! البته همه بالش ها و تشک ها ولو هستند تو اتاق و بعد فک زدن باید برم لباساشون رو تنشون کنم و فکر شام شب باشم . بالش واسه نرمالو (بچه خواهرم ) نداشتم .چون اوشون رو بالش کوچک و کوتاه میخوابه !!!!!!!!!!تو این فرصت کم کی حال و حوصله خیاطی رو داره . یه گونی برنج شسته شده داشتم داخلش لایکو ریختم یه روکش بالش آماده هم داشتم کشیدم روش !!!!!!!!!امیدوارم حس فضولی خواهرم گل نکنه و زیر روکش بالش رو نگاه نکنه وگرنه میره همه جا هوار میزنه تارا متغلبه و بالش هاشو از گونی برنج درست می کنه ! دیگه نمیگه من بدبخت 480 تومن پول ملحفه دادم و بقیه رو از پارچه متر 14 تومن دوختم !

بگذریم .

خواهرم هنوز نیومده دوبار با من دعوا کرده و تلفن رو به روم قطع کرده ! همش میگم خدایا بهم صبر بده این چند روز تحملش کنم دعوا رخ نده ! نمیخوام صاحب خونه بداخلاق و عصبی ای باشم ! مورد اول دیروز بود که گفت پسرش تو ماشین بابا شاشیده !!!! منم گفتم مرد گنده 3 سالشه چرا بهش یاد نمیدی که موقع دستشویی بگه جیش دارم ! گفت گاهی اوقات میگه گاهی اوقات نمیگیه یکی من گفتم دو تا اون .نکبت گوشی رو به روم قطع کرد !

مورد بعد امروز صبح بود ساعت 8:30 با کسرا رفتیم پشت در فروشگاه مثل در امامزاده دخیل بستیم تا درو به رومون باز کردن !!!!!!!!!!!!!جز ما دو تا هیشکییییییییییییی تو اون فروشگاه بزرگ نبود ....چرخ گرفته بودیم دستمون و طبق لیست بلند بالایی که نوشته بودم هر چی میدیدیم میریختیم تو چرخ !!!!!!!!!!!! بعد من به کسرا گفتم برنج ها رو پاک کردم فقط برا 6 روز دیگه برنج داریم بهتره یه کیسه برنج طارم برداریم . یه کیسه 10 کیلویی برداشتیم 125 تومن ! وقتی اومدیم خونه به خواهرم زنگ زدم ببینم کجا هستند ! بهم گفت ببین تارا پلنگ ! خودت رو به زحمت و دردسر ننداز . نخوای مثل پارسال بریز بپاش های بیخود کنی چون ما معذب میشیم . یهو من گفتم نه بابا بریز بپاش کجا بود یه لقمه نونه دور هم میخوریم . الان رفته بودم فروشگاه برنج شده کیلویی 12 تومن !!!!!!!!!!!بهم گفت :وااااااااااااااااااااااااای چرا خریدی من برات دو کیسه گونی ده کیلو برنج محلی آوردم !!!!!!! منم که فکر می کردم میخواد پول برنج ها رو بگیره و فکرم به روی سوغات بودن اون ها نرفت بهش پریدم گفتم من برنج میخوام چکار ......مگه گدام .....بعدا برشون گردون ....اونم تلفن رو به روم قطع کرد .......چند بار بعد زنگ زدم بهم محل نزاشت . به تخم تونی !

خورشت قرمه سبزی درست کردم . موقع تفت گوشت و سبزی ها به نظرم اومد سبزیش کمه . هی بسته سبزی اضافه کردم و ریختم تو قابلمه !!!!!!!!!!!!!الان به اندازه بیست نفر یه قابلمه گنده خورشت قرمه سبزی داره رو گاز قل قل میزنه !!!!!!!!!!!!!!!! خورشته رو برا فردا درست کردم ! آخه از فردا تور درون شهری آغاز میشه و من ِ نابلدباید اینا رو دنبال خودم بکشم این ور و اون ور و بهشون شهر و مکان های تجاری و تفریحی رو نشون بدم ...

گم نشن یه وقت با خداست!

سه روز پیش کسرا تو گیر و دار کارهام گفت :تارا آباژور درست کنم روکش پارچه ایش رو درست می کنی !!؟ منم سرش جیغ بنفش کشیدم گفتم :من وقت ندارم دست بکنم تو دماغم اون وقت تو دنبال اینی برا من کار بتراشی ...آباژور میخوام چکار ..اون موقع که میگفتم بیا بریم ببینیم بخریم نیومدی الان تو این هاگیر واگیر که کلی کار سرم ریخته یادت اومده ؟ به من چه  ..من نمیتونم ...

دیشب یه جفت از این رو درست کرد برام آورد . فکر نمی کردم بتونه اینقدر تمییز در بیاره ...

http://uupload.ir/files/hdys_dsc_0290.jpg

برج ایفل و قسمتی از کلاهکش رو با پرینتر سه بعدی زده اون راه راه ها هم چوب بستنی هاییه که من خریده بودم واسه تونی خونه درست کنم اوشون از من کش رفته .!!!!!!!!!!!!!! انصافا خوشکل شده بود . نمردم یه کار مفید از این مرد دیدم .

از فردا وقت اومدن به وب ندارم . شاید ....شاید شب ...وقتی مهمونا خواب باشن یکی دو خط بنویسم . نمیخوام فکر کنند بهشون بی احترامی می کنم و سرم تو نته ...

دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 72 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 6:17