هوا ابریه .مابقی حلیم بادمجونی رو که دیشب درست کردم خوردم
الان مرغ گذاشتم بپزه برا شام ته چین درست کنم . کمی حالت تهوع دارم . آخه دیشب زیاده روی کردم تو خوردن .بخصوص اینکه کسرای شکمو باز افتاده رو مود خرید شیرینی و دیشب وقتی داشتم غرغر می کردم پرسید قهوه می خوری درست کنم ؟
گرچه گفتم نه اما کار خودشو کرد و چند لحظه بعد قهوه رو ریخته بود تو این استکان کمر باریک با این شیرینی های خوشمزه گرفت جلو صورتم !!!!
منم که شکمو قدرت نه گفتن نداشتم دو لپی خوردمشون و رو به تی وی دراز به دراز افتادم .
دلم میخواد بلن شم برم بیرون . برم پارک .مردم اغلب برا پیاده روی میان اونجا و چون بزرگ و باصفا هست همیشه شلوغه .حتی الان که درختای سر به فلک کشیده اش لخت و عاری از برگه .
کلی برگه دارم که باید تا فردا صبح تکمیلشون کنم اما حالشو ندارم . حموم هم نرفتم هنوز . لباسامو اتو نکردم ! وای خیلی تنبل شدم . ازخودم بدم میاد دیگه
بهتره بلن شم کم کم کارهامو بکنم .اول برم سراغ حموم و اتوی لباسام .بعد هم تهیه شام . آخرش اگه جونی برام موند برگه ها رو بنویسم .
از اینکه صبح باید برم سرکار بدم میاد
دفتر کاهی...برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 53