داشتم از تو پارک رد میشدم که یهو چشمم افتاد به یه پیرمرده که وسط چمن های پارک وایساده بود! شمبولش رو بیرون انداخته بود و با چه قدرتی شاشش روی چمن ها میریخت!! اون هم جلو اون همه آدم درست روبروی اتوبانی شلوغ!
دفتر کاهی...برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 80