99

خیر سرم میخواستم برم زیارت و برا یه عده از جمله خودم! دعا کنم و نماز بخونم اممممممممممما دو دستی چسبیدم کف زمین و حاضر نیستم کون مبارکمو تکون بدم! کسرا اونقدر تو تخت ووول میخوره که ساعت 6تا9هر روز میام وسط سالن رو زمین میخوابم!از فردا باید ساعت 5بلند شم برم سرکار!الان نگران فردام که چطور این عذاب رو میتونم تحمل کنم! خونه رو دیروز بعد اون همه کار و خستگی جمع وجود کردم و الان از تمیزی برق میزنه! اضافه ماکارانی برا شام باقی مونده و نهار سالاد میوه میخورم! اگه سیستم گشادیسم اجازه بده دوست دارم یه قاب گل درست کنم! حالا کجا بزنمش خدا داند! دلم وسایل تزیینی خاص برا خونه میخواد اما حاضر نیستم چس پس اندازمو  خرج کنم بابت این چیزا!!! میخواستم جلو زن داداشا کم نیارم اما شدنی نیست! فعلا دور، دور اوناست و من تا رسیدن به نتیجه مطلوب. باید سماق بمکم!!! دیشب نگران خودم شدم!!!!انگار تازه مغزم از خمودی خارج شده باشه!! به خودم گفتم خاک بر سرت!!!داری میرسی به چهل سال هنوز بچه نداری!:(((( واقعا میترسم. اما حاضر هم نیستم تا یک ماه دیگه برم دکتر!چرا من برا زندگیم اینقدر بیخیال بودم به شوهرم فشار نیوردم که پنج سال شروع زندگیمون طول نکشه؟! اگه به موقع اومده بودم سر خونه زندگیم الان اوضاع بهتر بود!

عطسه کردم این یه نشونه است یعنی صبر کن. وای کسرا مثل جن ظاهر شد !!نمیزاره یه دیقه کپه مرگمو بزارم زمین. میرم بعدا میام