فکرکنم بیست دقیقه ای میشه رسیدم خونه .
صبح که از خونه زدم بیرون هوا ابری بود و از شب قبل بارون زده بود. تمام شکوفه های یاس همسایه ریخته بود کف کوچه و رفتگر مهربون داشت با جارو دسته بلندش خش خش کنان برگها وشکوفه ها رو جارو میکرد .
آویزون درخت یاس شدم سه تا یاس خشبو روچیدم گرفتم تومشتم و با نفس عمیقیییییییی عطر خوشش رو به ریه هام فرستادم .به آسمون لبخند زدم و دعا کردم روز خوبی باشه برامون .نسیم خنکی وزیدن گرفته بود.سرکوچه اتوبوس سوار شدم و رفتم تا مسیر همیشگی .اونجا باز اتوبوس سوار شدم و رفتم تا محل کارم .روز خوبی بود.یه کارت هدیه گرفتم که مبلغش برا خرید یه کیسه برنج صدتومنی و چند تا خنزل پنزل کابینت کفایت می کنه .البته منتظرم مدیر جان هم کارت هدیه رو به زودی بده شاید پول گذاشتم روش و برا خودم ربع سکه یا یه وسیله تزیینی خونه خریدم .احتمالا همون ربع بگیرم .شاید هم یه انگشتر یا یه تیکه طلا خریدم !!بستگی به پس اندازم داره که دخل و خرجم با هم جور دربیاد .
آخر این ماه قرارداد ما با صاحب خونه تموم میشه .واقعیتش این خونه قبلا به مادر شوهرم تعلق داشت .واسه ساخت خونه ای که نیمه کاره مونده بود به پول احتیاج داشت مجبور شد بفروشه و از اونجا که خریدار آشنا بود .به ما اجاره داد برا یک سال .الان هم به کسرا پیشنهاد داده ،اگه دوست داریم قرارداد رو تمدید کنیم . منتهی ما فوقش برا هشت ماه دیگه خونه رو میخوایم نه یک سال !! انشالله خدا بخواد گوش شیطون کر و چشمش کور بریم خونه خودمون راحت شیم از مستاجری .
حالا صاحب خونه گفته فکراشو می کنه بهمون خبر میده !!!
ظهر که با همکارم میومدم خونه یه خانم جوان روبروی من تو اتوبوس نشسته بود که یه دختر گوگولی داشت .دو شاخه گل ربان زده دستم بود و یه ظرف یک بار مصرف آش رشته !!!!!بحث رو به کار کشید و در سومین یا چهارمین جمله اش ازمپرسید :چقدر حقوقمیگیری ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 89