۱۲۰

ساخت وبلاگ

فکر‌کنم بیست دقیقه ای میشه رسیدم خونه .

صبح که از خونه زدم بیرون هوا ابری بود و از شب قبل بارون زده بود. تمام شکوفه های یاس همسایه ریخته بود کف کوچه و رفتگر مهربون داشت با جارو دسته بلندش خش خش کنان برگها و‌شکوفه ها رو جارو میکرد .

آویزون درخت یاس شدم سه تا یاس خشبو رو‌چیدم گرفتم تو‌مشتم و با نفس عمیقیییییییی عطر خوشش رو به ریه هام فرستادم .به آسمون لبخند زدم و دعا کردم روز خوبی باشه برامون .نسیم خنکی وزیدن گرفته بود.سرکوچه اتوبوس سوار شدم و رفتم تا مسیر همیشگی .اونجا باز اتوبوس سوار شدم و رفتم تا محل کارم .روز خوبی بود.یه کارت هدیه گرفتم که مبلغش برا خرید یه کیسه برنج صدتومنی و چند تا خنزل پنزل کابینت کفایت می کنه .البته منتظرم مدیر جان هم کارت هدیه رو به زودی بده شاید پول گذاشتم روش و برا خودم ربع سکه یا یه وسیله تزیینی خونه خریدم .احتمالا همون ربع بگیرم .شاید هم یه انگشتر یا یه تیکه طلا خریدم !!بستگی به پس اندازم داره که دخل و خرجم با هم جور دربیاد .

آخر این ماه قرارداد ما با صاحب خونه تموم میشه .واقعیتش این خونه قبلا به مادر شوهرم تعلق داشت .واسه ساخت خونه ای که نیمه کاره مونده بود به پول احتیاج داشت مجبور شد بفروشه و از اونجا که خریدار آشنا بود .به ما اجاره داد برا یک سال .الان هم به کسرا پیشنهاد داده ،اگه دوست داریم قرارداد رو تمدید کنیم .  منتهی ما فوقش برا هشت ماه دیگه خونه رو میخوایم نه یک سال !! انشالله خدا بخواد گوش شیطون کر و چشمش کور بریم خونه خودمون راحت شیم از مستاجری .

 حالا صاحب خونه گفته فکراشو می کنه بهمون خبر میده !!!

ظهر که با همکارم میومدم خونه یه خانم جوان روبروی من تو اتوبوس نشسته بود که یه دختر گوگولی داشت .دو شاخه گل ربان زده دستم بود و یه ظرف یک بار مصرف آش رشته !!!!!بحث رو به کار کشید و در سومین یا چهارمین جمله اش ازم‌پرسید :چقدر حقوق‌میگیری ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بهش لبخند زدم گفتم :متاسفانه نمی تونم جواب سوالتون رو بدم چون قضیه کاملا شخصیه .گفت قصدم فضولی نبود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! میخواستم بدونم خاله من که میگه ۲۰سال خدمت کردم دو نیم میلیون میگیرم .راست میگه یا دروغ !!!!! گفتم اینجور نیست‌و براش توضیح دادم .بعد عکس خاله جانش رو در کنار همکاران سابق من نشون داد !!!!!!!!!!! بعد عنوان کرد که کارمند دادگستریه و دو دویست حقوقشه و حقوقش پایینه و فلان و بهمان !!!میخواستم بگم با سابقه کمی که تو داری خیلی هم زیاده .اما سکوت کردم.دخترش اونقدر پیله کرد به گلهای من که گلها رو بخشیدم بهش و فلنگ رو بستم با همکار اومدیم سمت خونه .هوا برخلاف صبح بقدری گرم بود که من تمام اونایی که ما رو مجبور به‌پوشیدن مقنعه و کوفت و زهر مار می‌کنند زیر و رو‌کردم .به محض رسیدن رفتم دوش گرفتم .ادکلن زدمو‌کولر رو که کسرا روبه راه کرده بود روشن کردم .الان هم رو به باد‌کولر با سری که مثل عمامه استتار شده زیر پتوی نرمولکم دارم تند تند تایپ می کنم .خوابم میاد .احتمالا بعد از ظهر برم‌واسه خواهرم نخود فرنگی بگیرم و یه مقدار هم میوه برا یخچال .فعلا کمی نت گردی بکنم بعد هم میخسبم تا بعد ببینم خدا چی میخواد





دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 89 تاريخ : شنبه 23 ارديبهشت 1396 ساعت: 1:34