۶۱

ساخت وبلاگ

زنگ میزنه صداشو نازک می کنه و به شوخی اسم شناسنامه ایم رو که به شدت ازش متنفرم رو ، به زبون میاره بعدمیگه دوستت دارم .تازه از حمام بیرون اومدم .دریغ از یک ذره لطافت زنانه !خشک و رسمی میگم کارت رو بگو !!انتظار این رفتارو از جانبم نداشت .وا رفت و گفت :همسریییییییییییی چرا واکنش نشون ندادی !؟ گفتم :چون برام مهم نیست !جدی شد و گفت باز این جمله رو تکرار کردی ؟! آب از میان حوله و موهای خیسم  به روی چسب زخمی که به انگشتم چسبونده بودم می چکید.خیسی موهام رو بهونه کردم و گفتم باید قطع کنم . و او تو ذوق خورده گفت باشه . توی حموم زیر دوش آب گرم ،به پیشنهادش فکر می کردم .به اینکه برم و برای مادرش در شرکتش کار کنم .کار کامپیوتری با درآمدی ماهیانه یک تومن !بعد در ادامه پیشنهادش خندید و گفت :مدیرت میشه مادر شوهرت !!!  نسبت به سایر کارمندا به تو بیشتر مرخصی میده !!! تو دلم پوزخند زدم به حرفش !!!هنوز نه به داره نه به باره اون تا کجاها پیش رفته !!!!  گفتم قولی نمیدم بهت .راجبش فکر می کنم بعدا نظرم رو میگم .قطعا جوابم نه هست . ترجیح میدم بجا اینکه بشم سگ پاسوخته او و مادرش خودم رو قوی کنم . ادامه تحصیل بدم و بیزینس خودمو داشته باشم . اگر من از اول مورد اعتمادش نبودم تا آخرش هم نخواهم بود . یادمه همین سال قبل برگشت جلو خودم از مادرش پرسید :مامان ف رو تو شرکتت استخدام می کنی ؟ و او به من زل زد با مکثی طولانی گفت :شرط داره ! همسر شرطش رو پرسید و پیر زن گفت :اینکه خوش اخلاق باشه !!!!!!!!!!!! سکوت کردم .و گذاشتم به وقتش که بهم محتاج شدبگم :نه

دفتر کاهی...
ما را در سایت دفتر کاهی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 18 اسفند 1395 ساعت: 20:33