باید آماده میشدم میرفتم سرکار.مشغول زدن ماسک روی صورتم بودم و هنوز ماساژ رو شروع نکرده بودم که یهو دیدم زمین زیر پام میلرزه و لوسترها جیرینگ جیرینگ صدا میدن وبه سمت عقب وجلو تاب میخورن !شدت زمین لرزه اونقدر شدید بود که لیوان روی اپن لغزید کف آشپزخونه و من مات و بیتفاوت موندم برم پایین یا نه ؟وضع ظاهرم مناسب نبود .تصمیم گرفتم بمونم و اگه ریزش ساختمون شروع شد بشینم رو مبل تا ویژژژژژژژژژژژژژ برم پایین !!!!!!! شماره کسرا رو گرفتم مشغول بود .تلفن ها بهم ریخته بود.بهم اس داد زلزله شده؟ !نوشتم آره و بعد صورتم رو شستم آرایش کردم و تند تند لباس پوشیدم رفتم محل کارم .یک ساعت بعد معاون اومد گفت تعطیله و منم شاد و خندان اومدم خونه !!!!توی اتوبان، ترافیک سنگین ماشین ها نشان از خروج اونها به خارج از شهر رو میداد . همکارم گفت شب رو با خانوادش میرن به باغ خواهرش و حسابی ترسیده بود .به کسرا زنگ زدم و پیشنهاد دادم ما هم بریم باغ مادر .اما زد تو ذوقم و گفت اونجا حصار نداره .یه اتاقک متروکه بدون دیوار هست میون انبوهی باغ و درخت .نه آبی و نه دستشویی !!!و اینگونه شد که میوه و سیب زمینی خریدم اومدم خونه مثل یه دختر خوب برا خودم چای دم کردم .برنج روکه خیس داده بودم کته کردم و زیر قیمه بادمجون رو که صبح پخته بودم روشن کردم بجوشه و قل بزنه تا شب !!!! همکارم میگفت شنیده تا یک ماه اوضاع همینه و پس لرزه داریم و من دلم قیلی ویلی میرفت که یعنی میشه این یک ماه تق و لق باشه نرم سر کار !!!!!!!!!!!!! یعنی تا این حد تعطیلات نوروز تنبلم کرده و از اون گذشته از کار کردن خسته ام !!!فعلا با ترسی که به جونم افتاده هر چی وسیله تزیینی شکستنی بوده جمع کردم و اطرافشون رو پتو پیچ کردم تا اگه باز زلزله اومد زمین نخورن و آسیب نبینند !!!!! یه چادر هم گذاشتم دم دستم تا مثل تیر رها شده در کمان بپرم برم تو کوچه !!!
دفتر کاهی...برچسب : نویسنده : cdaftarekaheec بازدید : 78